اهر هاراي
ايران تورك فيلتر شد.
آنا یارپاق              ایلگی              ایمیل              RSS              ATOM
بلاقا گؤره



سون یازی لار
+0 به يه ن

نيشخندهايي كه نمي خواهيم ببينيم

مفهوم ايرانيت معادل با ملت فارس و زبان رسمي و دولتي فارسي محصول روند ناقص و نامطلوب  دولت-ملت سازي اي است كه به طور رسمي از زمان پهلوي اول آغاز شده است.اين مبناي غلط درصدد بود تا ديگر ملل ساكن در سرزمين امروزي ايران را تحت لواي يك دولت، يك زبان و يك ملت استحاله نموده تا براي برپايي ملتي يكپارچه و همبسته كه در آينده دچار هيچ تنشي از نوع قوميتي نشود زمينه سازي كرده باشد.دقيقا از همان زمان روي كار آمدن رضاخان است كه به طور سيستماتيك شاهد رواج جك هايي براي تحقير ملل غير فارس در ايران هستيم تا اينها تحت تاثير فشار همزمان تحقير و تبعيض از هويت ذاتي خود استحاله شده به قامت هويت مسلط و حاكمي درآيند كه اركان حيات مادي و معنوي آنها را نشانه رفته است.

و جك سازي كمكي هست براي تسهيل روند “  فارس شدگي يا تفريس ” ملل غير فارس و كمك به روند ملت سازي ناميمون در ايران.

بي شك نمي توان پديده جك سازي و تحقير ملل غيرفارس در ايران راهمچون  بسياري از مسائل اجتماعي حال حاضرجامعه ي ايران بدون در نظر داشتن پروسه اي كه  ملت-دولت سازي در ايران طي كرده است تحليل كرد.

بعد از انتشار ويدئويي كه به « دوشواري » معروف شد مسئله جك سازي در ايران موضوع چندين نوشته و مقاله شد كه هر يك مي خواهند توضيحاتي در اين زمينه بدهند.

نوشته ي از آقاي محمود فرجامي بعد از انتشار در وبلاگ شخصي ايشان  با عنوان ” مساله ي دشوار دوشواري و نگاهي به جكهاي تركي”  ميخواهد توضيحي تاريخي بر مساله جك سازي براي غيرفارسها در ايران داشته باشد ودرعين حال علل آن را به احتمالات و بعضي حدسيات واگذار كند.

آقاي فرجامي كه خود اهل مشهد هستند مي گويند : ” اگر داستان فقط بر سر لهجه تركي بود، تصور حرفهاي پيرمرد با لهجه‌اي ديگر بايد خنده‌انگيزي آن را از ميان مي‌برد حال آنكه اينطور نيست و تصور همان حرفها با همان ژست و همان لحن تهاجمي، با لهجه‌ي مثلا مشهدي يا اصفهاني يا لري، اگر بيش از گفتگوي فعلي خنده‌دار نباشد كمتر نيست” .

اگربه لهجه پيرمرد« دوشواري» نمي خنديم پس براي چه ميخنديم؟ اين را با نوشته اي مرتبط با ويدئوي « دوشواري» كه آقاي محمد بابايي در وبلاگ خود منتشر كرده اند مي توان پاسخ داد.

آقاي بابايي مي گويند « جوكهاي درون زباني » كه در شهرهاي آذربايجان رايج است و بعضن هم مضامين تندي دارد موجب حساسيت آذربايجانيها نمي شود.و دقيقا اين بحث درون زباني و خارج زباني است كه عامل اين حساسيت ها ست.اينجا اگر توركها بين خودشان براي هم جك بسازند و بخندند مسئله اي درون زباني است اما از آنجايي كه جك هاي رايج در ايران بر عليه توركها خارج از گروه زباني توركي و عاملي براي به زير كشيدن آنان از عرصه‌ي قدرت سياسي است موجب حساسيت و اعتراض مي شود.

وقتي دو گروه متفاوت زباني خاصه آنكه امروز يكي از آنها هويت رسمي و دولتي را نيز به يدك ميكشد موجبات تحقير گروه زباني ديگري را كه فعلا نصيبي از قدرت سياسي ندارد به كار برد قطعا تعبير به دشمني و توهين خواهد شد و جز اين هم نيست.

در بررسي تاريخي كه نويسنده انجام داده است اسامي بعضي از شخصيتهاي فرهنگي آذربايجاني را به همراه  اشاراتي به خدمات آنها آورده است.

اينكه يك نويسنده غير تورك در ايران به نقاط قوت عبدالرحيم طالبوف و زين العابدين مراغه اي واقف هست وازجليل محمد قلي زاده و علي اكبر صابر هم به عنوان شخص و روزنامه نگار  ياد مي كند قابل تقدير است.تقدير از اين جهت كه در ايران فعلي نويسندگان در مورد آذربايجان و توركها خيلي با احتياط حرف مي زنند زيرا اساسا اينها شخصيتهايي هستند كه در ايران تعمدا به فراموشي سپرده مي شوند و يا حدااقل اين ميل بسيار پررنگ است.

نسل اول ادبيات مدرن فارسي خيلي راحت در اظهارات و عنوانهايشان تاثير پذيري و بهره مندي از ادبيات توركي و آذربايجان را به زبان مي آوردند و اين تاثيرپذيري و اظهار در آثار دهخدا و نسيم شمال مشهود است. آنها آذربايجان را منشا فرهنك ميدانستند.ولي متاخرين در سير زمان اين تاثير پذيري را انكار و آذربايجان را نيز فاقد آن فرهنگ والا، فاخر و قدرتمندي مي دانند كه قابليت اقتباس داشته باشد.

حذف تدريجي زبان و ادبيات توركي وبه حاشيه راندن آذربايجان از عرصه فرهنگي، سياسي و اجتماعي بعد از پهلوي اول، قابليت اقتباس شوندگي و ارجاع به آن را در زمينه‌هاي مورد بحث از وي گرفت و به مرور زمان هم واقعيت منشا بودن آذربايجان انكار شد وديگر حتي نياز به يادآوري را نيزاز دست داد.

پس نميتوان به مانند آقاي فرجامي خلق چنين كليشه‌اي « يه روز يه تركه» را به سه چهار دهه بين انقلاب مشروطه و اوايل دهه ۲۰ حواله كرد . زيرا خلق اين كليشه يقينا و قطعا با صعود گروه ملي فارس به صدر حاكميت سياسي در ايران با عطف به هويت زدايي از ديگر ملل غير فارس در ايران ارتباط مستقيم دارد.

بروكراسي اي كه دولتهاي معاصر ايران بر آن متكي بوده‌اند سانتراليستي و مبتني بر دولتي فارسي است و تحت تاثير آن به شكل دادن اذهان نيز دست زده است.مثال ساده‌اش ده ها بيت شعر فارسي است كه از طريق كتابهاي درسي و آرام آرام در رسانه ها  در ذهن همه ما حك شده است. پس اگر لغتي در طي سالهاي متاخر معناي تاريخي خود به عنوان هويت ائتنيكي ملتي از دست مي دهد و داراي بار معنايي خاصي ميشود حتما مورد حمايت سيستمي با پشتوانه ي دولتي بوده است.

و اما حدس و گمانهايي كه در مورد پيدايش اين كليشه زده شده  است:

۱٫مي گويند مستبدين به دليل نقش توركها در انقلاب مشروطه از  از توركها كينه داشته‌اند خب!

اگر ثابت شود كه همچنان افرادي از روشنفكران امروزي فارس نسبت به توركها كينه دارند  آنموقع آنها نيز همرديف مستبدين هستند.

و اگر مستبدين از توركها كينه دارند چرا افرادي كه با مستبدين مخالف هستند( از هر جريان فكري) به اين كينه توزيهايشان ادامه مي دهند.؟؟؟

۲٫احساس خطر از اشغال مشاغل توسط توركها بعد از مهاجرت گسترده آنان در دوران رضاشاه!

 بايد پرسيد چه عاملي سبب مهاجرت گسترده تورك زبانان در دوره رضاشاه از آذربايجان به تهران شد.چرا بايد به علل اين مهاجرت گسترده بي توجه بود؟ اتفاقا اگر مشاغلي هم از طرف توركها اشغال شده نبايد نسبتي ناروا به آنها داد و برعكس بايد آنها را براي استعداد و توانايي‌شان در تصاحب فرصتهاي شغلي ستود.اينجا منظورم توركهايي است كه به تهران مهاجرت كرده‌اند نه آنهايي كه از اول مسكون در تهران بودند.

اما واقعيت آن است كه توركهايي كه به اجبار به تهران كوچانده شدند به تبعيدي ناخواسته تن دادند و براي اشغال مشاغل نيامدند بلكه براي آباد كردن حاشيه‌هاي خرابه ي تهران كوچ كردند. همچنانكه در قسمتي از اين ويدئو، خرابه هاي پشت سر « پيرمرد دوشواري »  مشهود است.!

۳٫ساختار متفاوت زبان توركي با فارسي كه باعث مي‌شود ترك‌زبانها در فهم فارسي دچار مشكل شوند

جمله‌اي كه ثابت ميكند از زمان رسميت اجباري و انحصاري بودن اين رسميت براي فارسي از ۹۰ سال پيش، كودكان تورك در معرض چه ظلم بزرگي قرار گرفتند. آموزش و پرورشي كه بر اساس رسميت انحصاري زبان فارسي به وجود آمد به شكل دادن اذهان غير فارسها پرداخت.

آنها به زباني خواندند و ياد گرفتند كه هيچ تناسبي با زبان مادري شان كه مي بايست زبان علم آموزي و سواد آموزيشان مي بود نداشت.اين است كه بايد به اين عقب نگه داشته شدن از كاروان علم و ترقي اعتراض كرد.و ما هم همين كار را مي كنيم.

۴٫نقشه استعمار براي كينه‌توزي ميان اقوام و در نتيجه تجزيه‌ي ايران

تا زماني كه مسئله‌اي وجود خارجي نداشته باشد نقشه‌اي هم براي سوئ‌استفاده از آن نمي توان طراحي كرد.از آنجا كه  كينه‌اي عليه توركها هست كساني هم خواهند بود كه بخواهند براي آن برنامه‌ريزي كنند در غير اين صورت طرح چنين مسئله‌اي هم بي‌جا مي نمايد.

همه اينها مجموعا دست به دست هم ميدهند تا امروز توركها نتوانند آن نقش تاريخي اي را در انقلاب مشروطه داشتند امروز هم به جا آورند.

به كار بردن تورك زبان به جاي تورك به عنوان كسي كه به لحاظ تباري منتسب به طايفه اوغوزان و داراي هويت و اصالت توركي هست نيز محل ايراد است.معمولا تورك زبان را به اين دليل به كار مي برند كه بگويند شما تورك تبار نيستيد بلكه آريائي ( شما بخوانيد فارس) هستيد و زبانتان بعدها توركي شده است.

من از جملات پاياني نوشته‌ي آقاي فرجامي كه ميگويند : ” غرض دفاع از شوخي با زبان تركي و ترك زبان‌ها نيست، تلاش براي كاستن حساسيت بسيار زياد بر روي يك لهجه و تفسيرهاي خصم‌آلود از شوخ‌طبعي‌هايي است كه تقريبا همه جا مرسومند” و در انتها توصيه ميكنند كه : ” : ” شايد چند دهه بعد هم يه روز يه مشهديه در جكها جولان بدهد. مي‌توان در مقام گوينده بيشتر محتاط و مودب بود و در مقام شنونده زياد جدي نگرفت” چنين نتيجه گيري خواهم كرد.

تلاش واقعي براي كاستن از حساسيتهاي زياد بر روي يك لهجه زماني اتفاق خواهد افتاد كه آذربايجان و توركها بتوانند آن نقش تاريخي را كه قبلا داشتند احيا كنند. و اين ميسر نخواهد شد جز با استيفاي تمامي حقوق ملي و شهروندي براي تك تك توركها  در ايران.

كمترين اين حقوق و مطالبات فعلي ارتقا جايگاه زبان توركي به سطح رسمي و دولتي در ايران و به موازات آن ايجاد فرصت برابر و يكسان براي ترقي در اقتصادٰ و سياست و رفع همه مظاهر تبعيض و تحقير سيستماتيك فعلي مي باشد.

بگذاريد به جاي  شايد  بگويم،

 قطعا

زماني كه شعور خودآگاه فارسها هزينه جك سازي و تحقير توركها را بالا ديد و حس كرد كه امروز ديگر با ده بيست سال گذشته فرق ميكند   به اين نتيجه خواهند رسيد  كه به جاي « يه روز يه تركه» به سراغ « يه روز يه لره» بروند همانگونه كه امروزه در همين تهران شاهد آن هستيم.

 و زماني كه با عصيان لرها مواجه شوند آنموقع نوبت به مشهدي ها  خواهد رسيد.نوبت به مشهدي ها كه رسيد مصداق مسائل درون زباني خواهد شد و حساسيتي هم برنخواهد انگيخت.!

پس نه تنها حساسيت به اين موارد نبايد كم شود بلكه بالابردن هزينه جك سازي به سبب عزت و وقاري كه توركها به سبب بيداري ملي به آن دست مي يابند اين اجازه را به ضمير آگاه و ناآگاه هيچ گروه زباني غير توركي را نخواهد داد كه جك سازي و تحقير را چماقي براي بردگي و اسارت وي قرار دهد.

و آنروز دهانهايي كه به نيشخند باز و بسته مي شوند را نخواهيم ديد…


http://pashayi.com
بؤلوم :
شنبه 14 اردیبهشت 1392


بؤلوم لر
     
باغلانتی لار
یارپاق لار
سایغاج
  • ایندی بلاق دا :
  • بوتون گؤروش لر :
  • بو گونون گؤروشو :
  • دونه نین گؤروشو :
  • بو آیین گؤروشو :
  • باخیش لار :
  • یازی لار :
  • یئنیله مه چاغی :

جنبش مبارزه با سياست هاي ضد تركي ويكي پديا

ایران تورک : فرهنگ و تاریخ تورکان جهان